امیرمحمد و کارهای روزانه
بازیهای روزانه امیرمحمد در حیات خونه
امیرمحمد و اولین اثر هنری با رنگ انگشتی
سلام پسر قشنگم عزیزم روز 5 شنبه که عیدغدیر بود من و شما خونه تنها بودیم بابایی رفته بود سفر کاری بخاطر همین تصمیم گرفتم که شروع کنم به تمیز کردن خونه دست پسرم درد نکنه شما خیلی به مامانی کمک کردی اینم عکساش
روز چهارشنبه قبل از عید وقتی من و شما از خونه مادرجون اومدیم خونه شما اصرار و پافشاری کردی که میخوای در حیات خونه بمونی و بازی کنی هرکاری کردم مامان جان سوار آسانسور نشدی منم با اینکه خیلی خسته بود دلم نیومد و گذاشتم شما در حیات بازی کنی
پسرم خوبم دیروز شنبه 1392/08/04 صبح من رفتم جلسه بعداز جلسه تقریباً نزدیک میدون انقلاب بود منم از فرصت استفاده کردم بعداز تماس با محل کارم و خبر دادن رفتم برای خودم کلی کتاب خریدم و برای شما یک بسته رنگ انگشتی گرفتم وقتی اومدیم خونه یه زیرانداز برات پهن کردم و پیش بندتم تنت کردم با یک دفتر نقاشی و انگشتهای خوشگلت این اثر را خلق کردی فدات بشم پسر هنرمندم