امیرمحمد و دندونهای کرسی چهارشنبه 29 مردادماه 1392
سلام پسر قشنگم وای خدای چقدر بچم درد کشیده بخاطر این دندونهای کرسی
سه شنبه 29 مرداد که از اداره رفتم خونه مادرجون دنبال پسر گلم احوالت زیاد خوب نبود یکم بی تاب بودی همش فکر می کردم حوصلت سر رفته داری بهانه میگیری ولی وقتی رفتیم خونه کمی کاکائو بهت دادم که بخوری به سختی و با درد قورت دادی منم فکر کردم یک تیکه درشت قورت دادی گلوت درد گرفته خلاصه چشمت روز بد نبینه عزیزم شب که خوابیدی همش تا صبح یکم خوابیدی بعد بیدار شدی گریه کردی تا صبح به همین منوال گذشت دوباره چهارشنبه که از اداره برگشتم دیدم حالتون بدتر شده هیچی نمی تونستی بخوری نه شیر نه غذا فقط سوپ نرم میخوردی بمیرم مامان جان برات شب هم که تا صبح فقط از درد با اینکه دارو بهت داده بودم نخوابیدی همش گریه کردی و درد کشیدی به هرحال مامان جان تلافی یک سال و نیم را مثل دوران نوزادیت که اصلا ما را اذیت نکردی و شبها می خوابیدی در شب چهارشنبه درآوردی صبح کمی آرومتر شدی تا بعداز ظهر پنج شنبه 30 مردادماه که بردیم شما را پیش دکترتون آقای دکتر گفتن شما 4 تا دندون کرسی را با هم دارید در میاد بخاطر همین که نمیتونید چیزی بخورید و دایم گریه می کنید الهی مامان فدات بشه عسل مامان خیلی سخت گذشت بهش خدا کنه که امروز دیگه خوب بشی و دیگه اذیت نشی عکسها را فردا میزارم