نفس  و  همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد نفس و همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
پیوند آسمانی ما پیوند آسمانی ما ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

امیرمحمد گل همیشه بهار باغ زندگیمون

لوازم التحریر امیرمحمدم

پسر گلم اواخر شهریور بود که من و فاطمه جون با هم رفتیم نمایشگاه لوازم التحریر وای جات خالی نمی دونی چه وسایلی چقدر هیجان انگیز و رنگارنگ بودن منم از فرصت استفاده کردم کلی برای خودم و شما و فاطمه و زهرا خرید کردم شما هم که عاشق طرح باب اسفنجی بقول خودت باب اجیجی                     دفتر نقاشی جعبه مداد رنگی تراش رومیزی پاک کن و تراش استیکر ظرف غذا ...
18 آذر 1393

پسرم 30 ماهیگت مبارکـــــــــــــــــــــــــــــ

دیروز 12 مردادماه سال 1393 پسرم 30 ماهه شد خدارا شکر انشاءا.. 300 ساله بشی مامان جونم یه جشن کوچولوی خانوادگی با یه کیک کوچولو برات گرفتیم                   دوتا کبوتر اومدن در بالکن ما تخم گذاشتن به افتخار وجود شما نی نی قشنگی مثل امیرمحمد کبوترها هم با ما دوست هستن ...
13 مرداد 1393
1229 12 46 ادامه مطلب

سفر به کرمانشاه سه شنبه 3 تیر 1393

عزیز دل مامان بعداز یک پروژه عظیم کاری که من مجبور بودم 3 هفته تا ساعت 8 شب حتی 5 شنبه و جمعه در محل کارم بمونم تصمیم گرفتم برای تغییر آب و هوا یه سفر من و شما بریم کرمانشاه خونه دایی علیرضا چندروزی در کنار بچه ها خستگی در کنم راستی در ضمن دایی مهرداد با بچه ها و مادرجون و بابابزرگ سه شنبه صبح با ماشین راه افتادن قرار شد من و شما با هواپیما بریم چون بابایی حسام نیومد مرخصی نداشت من با ماشین سختمه بدون ایشون نمی تونم با ماشین برم صبح من و شما بلیت هم نداشتیم رفتیم فرودگاه بالاخره با پارتی بازی یکی از دوستان در ایران ایر بلیت تهیه کردیم ولی متأسفانه پرواز 4 ساعت تأخیر داشت نمی دونی بر من و شما چی گذشت برای دفتر نقاشی خریدم با ماژیک ، تبلت دست...
14 تير 1393

وداع با پستونک 24 اردیبهشت 1393

گل پسرم قندعسلم بالاخره از روز چهارشنبه بعدازظهر تصمیم گرفتم که شما با پستونک وداع کنی همه پستونکها را پنهان کردم تا این لحظه خدارا شکر هیچ مشکلی نداشتی فقط چند مورد غروب کمی بهانه گرفتی ولی با بازی و رفتن به پارک یادت رفت خدایا شکرت این مرحله به خوبی گذشت خداحافظ پستونک امیرمحمد ...
30 ارديبهشت 1393

امیرمحمد و باغ وحش 23 اردیبهشت 1393

روز سه شنبه صبح من و امیرمحمدم و بابایی و مادرجون و بابابزرگ رفتیم باغ وحش البته امیرمحمد اولین بار بود که می رفت باغ وحش خیلی خیلی خوش گذشت اینم عکس آقا خانم شتره با همسرش از نمای نزدیک عکس آقا فیله امیرمحمد در حال برگشت از باغ وحش ...
28 ارديبهشت 1393