نفس  و  همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد نفس و همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره
پیوند آسمانی ما پیوند آسمانی ما ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

امیرمحمد گل همیشه بهار باغ زندگیمون

واکسن یکسالگی و تاتی رفتن دوشنبه 23 بهمن سال 1391

  پسر قشنگم فدات بشم الهی دیروز 23 بهمن رفتیم با بابایی واکسن یکسالگیتو زدیم خیلی پسر خوبی بودی اصلاً خدارا شکر گریه نکردی قربونت برم پسر آروم خودم قد و وزنتون گرفتن قد شما 80 سانتی متر و وزنتون هم 11 کیلوگرم بود ماشاءا.. الحمدا.. پسرم پهلوونی شده برای خودش دستش هم میگیره به دیوار و مبل تنهایی راه میره البته امیرمحمدم از 10 ماهگی دستش را میگیره راه میره ولی هنوز خودش به تنهایی راه میره منتظریم که خودش هم راه بره که خبر خوشش را در وبلاگ بزارم امیدوارم همیشه سلامت و تندرست باشید  دوستتت دارم به اندازه ستاره های آسمون اگه گفتی توی آسمون چندتا ستاره هست؟؟؟؟؟؟!!!!! دوستت داریم یک دنیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...
13 اسفند 1391

با عرض شرمندگی از محضر بابایی عزیز که به اندازه ستاره های آسمون دوستش دارم

بهترین بهانه زندگی من بعداز بابایی این سه مطلبی که دارم می نویسم می دونم یکم دیر شده ولی این را به حساب فراموشی بعداز زایمان بزار ولی اصلا یادم نبود مطلب به این مهمی را زودتر بزارم و از بابایی بابت این همه محبت تشکر کنم 1- روزی که خدا شما را از بهشت فرستاد توی دل مامانی و من جواب آزمایش را گرفتم و فهمیدم یک فرشته کوچولو مهمون دلمه به بابایی زنگ زدم و گفتم بهش خیلی خیلی خوشحال شد و از خوشحالی داشت بال در میاورد بعد ازظهر که اومد خونه این ساعت قنشگ مارک ESPRIT (مارکش مهم نیست فقط برای یادگاری نوشتما) را که یکی از بهترین هدیه های زندگیمه داد     2- روزی که هم شما فرشته کوچولو 12 بهمن به دنیا او...
13 اسفند 1391

اينهم عكس عزيز دلم از بيمارستان تا 3 ماهگي و اولين بار كه سوار هواپيما شده

تولد اميرمحمد در بيمارستان  فوق تخصصی پارسيان تهران روز چهارشنبه 12 بهمن ١٣٩٠  الان چند ساعت از عمر امیرمحمدم گذشته انشاءا.. ١٠٠٠٠٠٠٠٠ ساله بشی ورود اميرمحمد به منزل روز پنجشنبه  13 بهمن 139٠ساعت 17 اينهم 15 روزه اميرمحمد در اتاقش اميرمحمد در يكماهگي اولين سفر اميرمحمد با هواپيما تاريخ 28/02/1391 ساعت 16:30 اولين هفت سين با حضور اميرمحمد اول فروردين سال 1391 ...
6 اسفند 1391

روزهای امیرمحمد بعداز یکسالگی

  سلام پسر گلم قشنگم عزیزم نفسم خدا را شکر بعداز تولدت که همه چی خیلی عالی تموم شد و به همه خیلی خوش گذشت دوباره برگشتیم به روزمرگی دوباره شما صبح ساعت 7 باید بیدار بشی آماده بشیم باهم بریم خونه مادرجون منم برم سرکار آخه شما  مهدکودک که نمیری و پرستارهم نداری که  مادرجون و بابابزرگ مهربون شما را نگه میدارن خدا انشاءا.. بهشون سلامتی بده بزرگترین لطف را در حق ما کردند شما که خیلی دوستشون داری با بابابزرگ که کلی بازی می کنی اوناهم که عاشقتن کلی سرشون گرم شده ولی خوب نگهداری شما خیلی زحمت داره ولی لذت هم داره دیگه ... الحمدا.. شما پسر آرومی هستی با اسباب بازیهات بازی می کنی راستی خیلی کتاب خوندن را دوست داری وقتی براتون کتاب ...
30 بهمن 1391

تولد تولد تولدت مبارک پنج شنبه 12 بهمن سال 1391

  پسر قشنگم تولد یکسالگیت مبارک انشاءا.. 120 ساله بشی  با سلامتی و خوشبختی درکنار همه ما باشی وای چقدر زود گذشت و چقدر لذت بخش بود این یکسال که شما در کنار ما بودی عزیزم خیلی دوستت دارم و از خداوند به خاطر وجود شما تشکر می کنم  البته اگر هر روز هم شکر کنم بازم کمه بخاطر اینکه خدا شما را به ما داده شرمنده خیلی کار دارم خیلی هم مهمون دارم عکسهای مراسم تولد را میزارم انشاءا.. فعلااین عکسهایی که رفتید آتلیه میزارم تا بعداً از کیک و مراسم عکس بگیرم تولد تولد تولدت مبارککککککککککککککککککککککککککک   امیرمحمد و بابا حسام ...
24 بهمن 1391

دندون عزيز دلم در اومده 1391/09/28

الهي مامان فدات بشه دندون گل پسرم قند عسلم ديروز سه شنبه قسمت پايين سمت چپ كمي سفيد شده دورت بگردم به خاطر ماه صفر جشن دندوني برات نمي تونيم بگيريم ولي آش برات درست مي كنيم به زودي عكسهاي از آش دندونيت را ميزارم در وبلاگت و انشاءا.. جشن دندوني را با تولدت مي گيريم دوستت دارم قشنگم اميدوارم هميشه سلامت باشيييييييي بوسسسسسسسس بوثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثث بوصصصصصصصصصصصصصصصصصص ...
26 دی 1391

عكس اميرمحمدم كه روز پنج شنبه در آتليه گرفتيم مورخ 02/09/1391

به مناسبت روز شيرخوارگان متعلق به حضرت علي اصغر گرفتيم در ضمن به اميرمحمد جعفري در سايت آتليه سها به اين آدرس و مراحل رأي بديد Soha.torgheh.ir +وب سايت جشنواره ها + سوگواره محرم + اميرمحمد جعفري + امتياز ٥ ...
4 دی 1391

8ماهگي پسرم مبارك باشه

سلام قشنگ مامان ، امروز وارد 8 ماهگي شدي ولي هنوز از دندون و چهار و دست پا رفتن خبري نيست اين پسر ما يكم عجله نداره  براي راه افتادن البته قابل ذكر است پسر بچه ها از دختر ها ديرتر راه ميفتند ؟؟؟!!!! ما كه عجله نداريم هرچي ديرتر دندون در بياري ديرتر هم خراب مي شه ... انشاءا.. كه سلامت باشي  و خوشبخت فقط همين ... درضمن پسر قشنگم ٢ ماهه که می شینه و چهار دست و پا دنده عقب میره هنوز بلد نیست جلو بره فداش بشم همچنان منتظریم که دندونش در بیاد آش دندونی درست کنیم حتماً از مراسم عکس می اندازم برات اين هم عكس عزيز دلم كه از حموم اومده . این متن در ١٢ مهر ١٣٩١ نوشته شده ...
12 آذر 1391

مراسم عزاي حسيني

سلام مامان جان فدات بشم روز جمعه روز شيرخوارگان ،متعلق به  حضرت علي اصغر كه قرار شد جمعه 02/09/1391 ساعت 30/8 صبح بريم مصلاي تهران جهت برگزاري مراسم شما نی نی کوچولوها و فرشته های قشنگمون من  و بابا و شما و فاطمه و زن دايي و زهرا كوچولو با هم رفتيم مصلاي تهران صبح ساعت 30/7 راه افتاديم نمي دوني چقدر جالب بود در ترافيك كه بوديم همه ماشينها يدونه يا بيشتر ني ني خوشگل مثل شما در داخل ماشین بود كه اومده بودند بيمه آقا حضرت علي اصغر بشند ،خدا همه شما را سلامت نگهداره و هميشه سالم و صالح باشيد. به اونجا كه رسيديم خيلي خيلي شلوغ بود ... همتون لباس سقايي پوشيده بوديد تا خودتون را براي مراسم آماده كنيد كلي عكس گرفتيم وای نمی دونی...
7 آذر 1391