نفس  و  همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد نفس و همه وجود مامی و بابایی اميرمحمد ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
پیوند آسمانی ما پیوند آسمانی ما ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

امیرمحمد گل همیشه بهار باغ زندگیمون

آموزش ژله چتری به درخواست دوستان

طرز تهیه در ادامه مطالب مواد لازم ژله چتری: ژله آلورا :2 بسته ژله رنگی به تعداد شیارهای قالب   شیر یک لیوان طرز تهیه: 2 بسته ژله آلورا را از قبل با 3 لیوان آبجوش مخلوط کنید و بعد به صورت بن ماری اجازه بدهید دانه های ژله کاملاًحل شود بعد از سرد شدن یک لیوان شیر را به آن اضافه کرده و داخل ظرف مورد نظرتون بریزید و بذارید در یخچال بگیره دقت کنید که قالب شما هم شیار دار باشه و هم سوراخ برای انجام ادامه کار راحتتره بعد از 4 یا 5 ساعت که خوب گرفت تعداد شیارهای قالب را بشمارید به اندازه شیارها یک در میان احتیاج به ژله رنگی دارید شروع کنید به بریدن ژله های سفید از داخل قالب یک در میان ژله ها را در بیاورید قبل ا...
21 دی 1392

دوستان راهنمایی کنید لطفا

 12 بهمن تولد امیرمحمدم هست پارسال که برای پسرم تولد گرفتم همه چی عالی بود ولی خیلی خیلی زحمت کشیدم و خسته شدم چون همه کارها را خودم تنهایی انجام دادم از مهر شروع کردم به تحقیق و بررسی و مطالعه از سایتهای مختلف به خوبی برگزار شد ولی خستگیش اذیتم کرد امسال تصمیم گرفتم که تولد امیرمحمد را در سرزمین عجایب برگزار کنم که هم تنوع باشه و هم خستگیش برام باقی نمون دیروز تماس گرفتم با سرزمین عجایب و منوها را دیدم همه چی خوب و هزینه منویی که من انتخاب کردم برای هر نی نی با همراه 49500 تومان بود حداقل 15 هم باید دعوت کنم کلا با تعداد مهمونهای من میشه تقریباً 1000000(یک میلیون) تومان ولی فقط یه مسئله است با این اوضاع اقتصادی و فشارهای مادی و افراد و...
18 دی 1392

23 ماهگی پسرم

مامان جون امیرمحمد قشنگم 23 ماهه شدی خدارا شکر که نی نی من در صحت و سلامت 23 ماهه شد انشاءا.. ماه دیگه تولد 2 سالگیت که سنگ تموم میذارم الهی آمین 
14 دی 1392

22 ماهگی پسرم مبارکـــــــــــــــــــــــــسه شنبه 12 آذرماه 1392

پسر قشنگم دیروز شما 22 ماهه شدید پسرم امیدوارم همیشه زنده باشی و تولد 220 سالگیت را جشن بگیریم و عاقبت بخیر بشی و خوش باشی شرمنده دیروز اصلا یادم نبود هم خیلی کار داشتم هم بخاطر آسمونی شدن بابایی امیررضا جون زیاد حواسم نیست
11 دی 1392

مامان و بیماری دوشنبه 25 آذرماه 1392

ویروس جدید گرفتم خیلی خیلی سخت بود سلام پسر قشنگم فدات بشم عزیزم چشمت روز بد نبینه هیچ وقت یکشنبه هفته گذشته بود وقتی که از سرکار اومدم خونه احساس کردم که گلوم میسوزه ولی زیاد نه کمی مایعات داغ خوردم شاید بهتر بشم ولی صبح که بیدار شدم برم سرکار دیدم حالم خیلی بده بدنم درد می کنه گلوم میسوزه و تب دارم به هر صورت که شد شما را بردم خونه مادرجون و خودم رفتم اداره وقتی که رسیدم اداره حالم خیلی خیلی بدتر شد تا ساعت 11/30 بیشتر نموندم مجبور شدم با آژانس برگشتم خونه داشتم می مردم از گلو درد ریه درد خیلی سخت بود بعداز ظهر رفتم دکتر کلی دارو داد و گفت ویروس گرفتی و ریه هات هم عفونت کرده تا بحال اینطور نشده بودم با دمای بدن 41 درجه اومدم خونه داروهامو...
11 دی 1392

اولین برف

پسر گلم امروز چهارشنبه 11 دی ماه 1392 صبح که بیدار شدم حس کردم که خونه کمی سرد شده بعد رفتم پشت پنجره دیدم داره برف میاد زودی شما را آماده کردم که بریم خونه مادرجون و من هم برم اداره به محض اینکه شما اومدی داخل حیاط به آسمون نگاه کردی خیلی برات جالب بود اولین برف زندگیت بود که توجه شما را جلب کرد و دایم به آسمون نگاه می کردی و دستهای کوچیک و قشنگتو میبردی به طرف برفها را بگیری انشاءا.. عکسهای قشنگ از برف بازی شما میگریم و میذارم ...
11 دی 1392

اربعین حسینی

پسر قشنگم دیروز اربعین حسینی بود مادرجون هم مثل سر سال نذر شله زرد داشتن البته شب قبلش من و شما مادرجون و بابابزرگ رفتیم خرید وسایل شله زرد تا فردا صبح همه چی آماده باشه قرار شد من توی خونه نهار درست بکنم و مادرجون هم شله زرد را آماده بکنند همه کارها انجام شد و بعداز درست کردن نهارهمه با هم رفتیم خونه مادرجون جای همه دوستان خالی چه شله زردی شد قبول باشه انشاءا.. مثل هرسال خوشمزه و خوشرنگ عالی شده بود اینم عکسش   ...
3 دی 1392